درست که می شود خراب می شود

فوریه 6, 2010 § بیان دیدگاه

انگشت های عزیزت را بند بند می شکنم

چشم های عزیزت را در چشم خانه می ترکانم

پرده های این حرمسرا از جنس خنده های قهقهه اند

پرده باد می خورد روی حجره ها

این یکی      موهاش     خونی       ریخته تا زیر زانو

این یکی       موهاش     روشن روی بغل

این یکی موهاش موهاش موهاش

من مو ندارم

من میان صدا می چرخم

هی روی زانو می نشینم هی بر می خیزم

این جا دالان تنگی تا دیوار پنجره می رود

این جا گرم نمی شوم

این اندکی گرم می شود

این جا صدای تو می آید

این آغوشم را وا می کنی

می بندی وا می کنی می بندی

پرده های قهقهه    قح قح می افتند

سرم

سرم

سرم

سرم

چشم های عزیزت را در چشمخانه می ترکانم

لب های عزیزت را با ناخن می خراشم

انگشت های عزیزت را بند بند می شکنم

شانه هامان را به هم تکیه می کنیم مویه می کنند

ناخنت را خراش می کنی زیر سینه ام

قلم می کنی کف پایم را از زانو

دلت می گیرد

لب بام می آیی اندکی ماه می خوری

سرت   سرت

سرت   سرت

خرابمیشوددرستمیشودپردهایقهقهه  قح قح

قح قح

قح قح

قح قح

—————

ساقی قهرمان

بیان دیدگاه

این چیست؟

شما در حال خواندن درست که می شود خراب می شود در ساقی قهرمان. همین هستید.

فرا