شاپوری 9

فوریه 6, 2010 § بیان دیدگاه

شاپور پروانه می شود از پنجره وا می شود هوا می شود

پر می زند هرم نفس هایش من می گوید

دوست دارم کور می شوم می گوید

نفس می زند نفس نفس می زند پرپر نفس نفس می زند

پشت خانۀ شما خرابه ایست که دیوارهای آبی دارد

پشت خانۀ شما دیوارهای آبی خرابه ای جرقه می زند

و این روبرو برف است

برمیگردم

چشم چشم را نمی بیند

وقتیکه دوست می دارم می ترسم این تاول بترکد یواش یواش و من صدایم از تنم خنک تر باشد

شاپور از تمام پنجره ها تو می آید

تمام درها را می بندد

این سقف را بر می دارد از روی این دیوارها

این دیوارها را دور می زند رو به ابرها

پروانه می شود که گریه می کنم چون آبی های گرم را دوست دارم

————-

ساقی قهرمان

بیان دیدگاه

این چیست؟

شما در حال خواندن شاپوری 9 در ساقی قهرمان. همین هستید.

فرا